سریال دختر سفیر قسمت 117 دوبله فارسی
آدرس کانال مشکی ترکی
https://www.youtube.com/channel/UCmu9...
لینک کانال تلگرامی مشکی:
https://t.me/meshkimedia
داستان قسمت آخر سریال زمهریر / زمستان سخت - ایاز و فیروزه به هم میرسند؟ بچه براک و ایاز زنده میماند؟
https://youtu.be/W522yuCZuWk
داستان قسمت آخر سریال قهرمان. قفقاز میمیرد؟ آیا گونش درمان میشود؟ آیا فیرات با سونا ازدواج میکند؟
https://youtu.be/qedLKxgLiJo
داستان قسمت آخر سریال ملک، فصل اول. ملک زنده میماند؟ خانوادهاش او را میپذیرند؟ خلیل عاشق ملک است؟
https://youtu.be/qm0BFX3C1sA
داستان قسمت آخر سریال حلقه. سرنوشت مژده؟ کان و جهانگیر میمیرند؟ حلقه نابود میشود؟
https://youtu.be/uPw7i_MM97k
گیدیز به صحرا می گوید:« می خواهم کاری کنم که افه اغلو ها ورشکست شوند و خانه و املاکشان را از دست بدهند. بعد از پیدا شدن جسد آکین سنجر را به زندان می اندازیم و او در زندان از اینکه نمی تواند از خانواده ی آواره شده اش و ناره محافظت کند دیوانه خواهد شد. این برایش بدتر از مرگ خواهد بود.» صحرا از فکر او خوشش می آید. در ضمن گیدیز از صحرا می خواهد خانه ای برای خودش اجاره کند و از خانه ی بنفشه خارج شود چون اگر سنجر از رابطه ی او و بنفشه با خبر شود برای صحرا گران تمام خواهد شد.
سنجر و گاوروک به خانه ی فریده در روستا می روند و فریده از آنها می خواهد جسد را فورا از خانه ی او ببرند. سنجر که متوجه شده افراد گیدیز در تعقیب آنها وارد روستا شده اند و آنها را زیر نظر دارند به عمه اش می گوید:« اگر همین حالا جسد را بیرون بیاوریم هم من هم تو و هم گاوروک به جرم قتل زندانی خواهیم شد» و از عمه اش می خواهد که برای مدتی در عمارت افه اغلو با هم زندگی کنند. و فریده بر خلاف میلش و همینطور بخاطر ترس از روح و جن به همراه سنجر و گاوروک راهی عمارت می شود. خالصه با دیدن فریده اصلا خوشحال نمی شود و به سنجر اعتراض می کند. سنجر جواب می دهد:« فعلا مجبوریم که کنار هم زندگی کنیم.» و وقتی خالصه می خواهد مانع ورود گاوروک به عمارت شود عمه فریده می گوید:« تا وقتی من اینجا هستم تو حق دستور دادن نداری.» و اهل خانه متوجه می شوند که این دو به این سادگی با هم کنار نخواهند آمد. ملک با دیدن پدرش می گوید:« مامان و الوان به خانه ی خودشان رفته اند و منتظرند تا تو مرا پیش انها ببری.» سنجر همراه ملک پیش الوان و ناره می رود و از گاوروک می خواهد علی رغم خواست خالصه در عمارت بماند. از آنطرف ناره و الوان وقتی با یحیی رو به رو می شوند یحیی با تعجب علت برگشتن آنها را می پرسد و الوان جواب می دهد:« ناره و سنجر قصد ازدواج دارند و من و تو هم قصد طلاق پس خوب نیست همگی در یک خانه باشیم.» یحیی به الوان می گوید:« این را توی گوشت فرو کن. من تو را طلاق نخواهم داد.» و می رود. الوان سریع بعه اتاق خواب رفته و رخت خوابی که یحیی و دودو در ان همبستر شده بودند را گریه کنان به آتش می کشد.
گون چلبی به خواست قهرمان با گیدیز تماس می گیرد و سراغ جسد آکین را از او می گیرد. گیدیز هم در مقابل از ارث و میراث آکین می پرسد. قهرمان وقتی این را می شنود به چلبی می گوید:« گیدیز نیازی به پول ندارد او فقط دنبال ورشکست کردن سنجر است. پس قضیه چیز دیگری باید باشد.» و یکی از افرادش را مامور می کند که صحرا خواهر آکین را تعقیب کند. گون چلبی برای بدست آوردن دل رفیقه پشت سر هم برای او دسته گل می فرستد. موگه با دیدن دسته گل به مادرش می گوید:« انگار قرار است خیلی ها عروسی کنند. امروز شنیدم که ناره و س