مرد سردشتی میگوید: ««جنازهها را سر چهار راه جمع میکردند و میبردند هلال احمر». فرد دیگری میگوید: «پس از حمله ۱۸ روز کور بودم.» لیلا که آن زمان پرستار بوده تصویر روشنی از آن روزها دارد که از هر گوشه نقاهتگاه یکی صدایش میزد که «لیلا کمک کن، لیلا کمک .. » اینها گوشهای از روایت مردم سردشت است.View on euronews