پس از آنکه در دهه ۸۰ میلادی موج اعتراضات نسبت به دولت مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت بریتانیا در اسکاتلند به اوج خود رسید، این کشور تبدیل به پایگاهی برای حزب اپوزیسیون شد امری که تقویت موضع استقلال طلبان را در پی داشت.
مردم اسکاتلند در رفراندوم سال ۱۹۹۷ به تشکیل یک پارلمان جواب مثبت دادند.
الیزابت دوم، ملکه بریتانیا در زمان گشایش پارلمان اسکاتلند طی سخنانی ضمن تاکید بر تاریخی بودن آن برای مردم اسکاتلند، اعلام کرد پارلمان اسکاتلند تمام قدرت لازم را برای استفاده آن در جهت منافع مردم در دست دارد.
شکست استقلال طلبان در همه پرسی روز پنجشنبه تسکین خاطری برای دیوید کامرون، نخست وزیر محافظه کار بریتانیا بود که کابوس جدایی اسکاتلند و ثبت نام وی در تاریخ بعنوان نخست وزیری که قسمتی از بریتانیا را از دست داد خواب او را آشفته کرده بود.
نخست وزیر بریتانیا در سخنانی از اعطای بیشتر قدرت و اختیارات به پارلمان اسکاتلند خبر داد. استقلال و اختیار بیشتر در سیستم مالیاتی، بهداشتی رفاهی و هزینه های دولتی اسکاتلند از دیگر مواردی است که دولت دیوید کامرن درباره آنها به مردم اسکاتلند وعده داده بود.
مذاکراتی بین احزاب مختلف و دولت برتیانیا در ماه نوامبر سال جاری میلادی برای بررسی چگونگی افزایش اختیارات اسکاتلند برگزار خواهد شد. به نظر می رسد در مذاکرات پیش رو بحث بر سر دادن اختیارات بیشتر به اسکاتلند در بخش مالیتها یکی از محورهای اصلی گفتگو ها تشکیل دهد.
از سال ۱۹۹۹ میلادی پارلمان اسکاتلند درباره بخشهای آموزش، بهداشت، حمل و نقل، کشاورزی، محیط زیست و گردشگری تصمیم گیری می کند اما تعیین سیاست خارجی، سیاستهای دفاعی و نظامی، اشتغال و قوانین مربوط به تامین اجتماعی، امور تجاری بازرگانی و بخش انرژی در صلاحیت وستمینستر است.
علیرغم اینکه مردم اسکاتلند به کسب استقلال این کشور رای منفی دادند اما این همه پرسی وجود شکاف بین این مردم را نمایان کرده است. در شهر های بزرگ اسکاتلند از جمله گلاسکو و ادینبورگ بیشتر مردم طرفدار استقلال اسکاتلند بوده اند.
بررسی پیامدهای برگزاری رفراندوم درباره استقلال اسکاتلند
برای بررسی پیامدهای همه پرسی اسکاتلند مارگاریتا اسفورزا، گزارشگر یورونیوز در بروکسل با وویان پرتوسو، مدیر دفتر بروکسل “انستیتوی فرانسه در امور روابط بین الملل” گفتگو کرده است:
یورونیوز: دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، وعده هایی داده و گفته خواسته های استقلال طلبان را شنیده است. باید منتظر چه اقدام محسوسی بود؟
وویان پرتوسو: باید منتظر دو اتفاق اساسی بود. واگذاری قدرت و نیز اختیار بیشتر به اسکاتلند.
یورونیوز: نه تنها برای اسکاتلندی ها؟
وویان پرتوسو: در واقع این تنها شامل حال اسکاتلند نمی شود. آنها قدرت بیشتری در زمینه آموزش و امور مالیاتی بدست می آورند. از سوی دیگر دیوید کامرون باید به مسائل انگلستان هم برسد. تناقضی که وجود دارد این است که در بریتانیا مردم ولز، اسکاتلند و ایرلند شمالی پارلمان خود را دارند. بنابراین مردم انگلستان نسبت به آنها نمایندگان کمتری دارند. احتمال کمی هم وجود دارد که مردم انگلستان صاحب پارلمان شوند. با این وجود دیوید کامرون راهی خواهد یافت که مردم انگلستان برای رسیدن به اولویت هایشان بتوانند رای دهند.
یورونیوز: این همه پرسی نشان دهنده این موضوع نبود که اتحادیه اروپا برای جدایی یکی از اعضایش آمادگی ندارد؟
وویان پرتوسو: درست است که اتحادیه اروپا برای وقوع این اتفاق آماده نبود. از بعضی جهات می توان این مسئله را با اجرای پیمان لیسبون و امکان خروج کشورها از اتحادیه اروپا مقایسه کرد. مسئله ای که پیش از این وجود نداشت. بر اساس معیارهایی، یک پیمان جدید وجود دارد که امکان عضویت یک منطقه جدا شده از یک کشور در اتحادیه اروپا را فراهم می کند. نباید فراموش کرد که کشورهای کمی خواهان تصویب قوانین روشنی هستند که راه را برای ورود یک منطقه جدا شده به اتحادیه اروپا هموار کند.
یورونیوز: جدا از نتیجه، آیا این همه پرسی می تواند الگویی برای جریان های ملی گرا شود؟
وویان پرتوسو: بله، دقیقا، این مسئله مورد توجه جریان های استقلال طلب قرار گرفته است. دو نوع استقلال طلب است. یک، کاتالانها و فلامان ها که به صورت قوی حضور دارند. دو، مناطق کوچکی در شرق اروپا که خواهان استقلال هستند. آنها در اقلیت هستند و نمی توانند راه اسکاتلند را طی کنند.
یورونیوز: با همه این مسائل مناطق کاتالان و فلاندر واقعیتهای موجود در اروپا هستند. جریان های استقلال طلب در تمام اروپا وجود دارند. از دیدگاه سیاسی چه درسی از این همه پرسی می توان گرفت؟
وویان پرتوسو: ... نخست اینکه، این مناطق به خوبی اداره می شوند و سیاست خود را دارند. قدرت واگذار شده به این مناطق بر کارایی آنها افزوده است. و در تعدادی از مناطق موضوع ملیت مهم است و این مناطق از اتحادیه اروپا کمک مالی دریافت می کنند. این مناطق می گویند چرا ما این کار را نکنیم. درس که کشورهای مختلف می توانند بگیرند این است که هویت های متفاوتی وجود دارد و با داشتن یک هویت واحد اروپایی فاصله داریم. هویت های منطقه ای قوی هستند. بنابرین در سطح اروپا و ملی چگونه باید این جریان ها جدایی طلبان استقلال طلب را مدیریت کرد. این جریان ها در سطح منطقه ای حضور دارند. جای این بحث در سطح اروپا خالی است.